|
هرکسی از آن مفهومی دارد- یکی نگهدارنده بچه و یکی بعنوان مراقب سالمند و دیگری بعنوان فرشته نجات پرستار خودش هم نمی داند چه کاره است و چه کاره باید باشد.
پرستار یک کلیدی است که روزها هزاران بار گره های کور را باز می کند به عبارتی دیگر یک آچار فرانسه است وبجای هر کسی باید نقش آفرینی کند در غیر اینصورت Delete می شود.او فاعل است و گاهی فعل می گردد آدم است و گاهی شیء می گردد.گاهی ست و میکروست و گاهی سرنگ و سرسوزن وگاهی صندلی همراه بیمار و زمانی پایه سرم و درصورت ارتقاء ست بخیه و کتدان می گردد.و در زمان اورژانس قلبی عروقی صفحه دلش مانیتور می شودوجهت تعجیل درامور درمان باید دلش خون شود تا بتواند خون را در رگهای بیمار جاری گرداند.او گاهی سبک بال تر عمل می کند ، جریان اکسیژنی می شود تا بیماران را از خفگی نجات بخشد وکپسول اکسیژن مرکزی به طور اتفاقی خراب است و کپسول اکسیژن هم در بخش نیست او مقصر نیست اما باید جوابگوباشد تاوقتی مسئول اکسیژن پیدا شود نوش داروی بعد از مرگ سهراب شده است.
او از جسمش فاکتور گرفته و روحش سرشار از زخم های ریز و درشت شده است .او در زمان نبودن یا دیر رسیدن دارویی مخدر مجبور است نقش مسکن را نیز درست بازی کند او در آن واحد هم درد شده است و هم درمان او باید همیشه و همه جا و در همه حال باید جوابگوباشد پرستاری تنها حرفه ای است که بعد از گذشت این همه سال هنوز تعریف نشده باقی مانده است شاید او را تعریف نشده آفریده اند یا بهتراست بگوییم نمی گذارند تعریف آن بر سر کرسی بنشیند یا جامه عمل بپوشد تا در تمامی چالش هاو تنش ها جایی کم آوردند نامش را به راحتی وسط کار بیاورند تا تمامی نقایص و کمبودها با وجود او پر شود و جوابگوی خیلی چیزها و خیلی از افراد باشد او تا حالا به جای همه چیز و همه کس نقش بازی کرده چه کسی حاضر است نقش او را برای لحضه ای بازی کند .اگر این موجود مبهم و تعریف نشده را از این سیستم حذف کنیم چه خواهد شد .چه کسی حاضر است با چکش بی عدالتی ها اینقدر ضربه بخورد.
به امید فردائی بهتر